۳ترفند خاص شدن در بازار

۳ترفند خاص شدن در بازار

چگونه در بازار ایران تبدیل به گاو بنفش شویم؟

هر صاحب کسب‌وکاری تو بازار ایران ۲ گزینه پیش رو دارد:

  • نامرئی و ناشناس باشید
  • بزرگ و منحصر بفرد باشید

اگر به دور و برت نگاه کنی  2 نوع بازار می بینی، اکثریتی که در بازاری شلوغ و کسل کننده مشغول به کار هستند و سعی می کنند ” آسته برن آسته بیان، تا گربه شاخشون نزنه”. این گروه اکثریت نه تاثیرگذارند و نه نقش آفرین. این ها سیاه لشکر بازارند. این افراد وقتی میخوان محصول یا خدماتی را بخرند یا بفروشند چند تا زنگ اینور انور میزنند تا بازار دستشون بیاد. اقلیتی که بازار دستشان است و میدان داری می کنند. این گروه دوست ندارند نامرئی و ناشناس بمانند و چراغ خاموش عمل نمی کنند هر روز هفته برنامه خاصی برای مشتریان و حتی رهگذران دارند.

تا حالا از خودت پرسیدی این گروه اقلیت چرا تو بازار پادشاهی می کنند و اکثریت به دنبالشان می‌دوند.

اگر با تمام وجود خواهان  پیوستن به این گروه هستی با من تا آخر این مقاله باش و بعد از خواندن این متن، کار عملی پیشنهادی را انجام بده.

اولین شکست

مزه اولین شکست را کجا چشیدی؟ احتمالا  در سال اول ابتدایی. همان جایی که باید روی خط می نوشتی داخل خطوط را رنگ آمیزی می کردی، نباید خیلی سوال می پرسیدی! هر کاری را به عنوان تکلیف می گفتند باید انجام می دادی تا دانش آموز ممتاز کلاس شوی. لبته اگر خبرای کلاس را به ناظم مدرسه می رساندی؛ سوگلی کلاس می شدی و تبدیل می شدی به جزیره امن مدرسه. یا زمانی که استخدام یک سازمان یا شرکت شدی و در این محیط کار فقط باید به دستورات رییست گوش می دادی و انتقاد و پرحرفی هم قدغن بود چون اون وقت یاغی و سرکش محسوب می شدی!


سال 91 به عنوان پاره وقت در یک شرکت بازیافت کار می‌کردم هر هفته گزارشی از کارهای انجام شده ارسال می کردم و در پایان گزارش، راهکارهایی برای بهتر شدن امور می نوشتم. چون قسمتی از گزارش من شکل انتقادی داشت مدیر شرکت ناراحت شد و دیگر در جلسات از من دعوت نمی‌کرد، و کم‌کم محترمانه از کار اخراج شدم.


اولین  تلنگر

اما وقتی تصمیم گرفتی مستقل شوی و خودت بشی رییست خودت. و با ذوق و اشتیاق فراوان کسب‌وکارت را افتتاح کردی متوجه شدی در محیط بازار و زندگی واقعی جذاب نیستی.

در این شرایط محصول و خدماتی را که با زحمت زیاد تولید و روانه بازار کردی خواهان ندارد… راستی چرا چنین شد شمایی که دقیقا عاشق کسب و کارت هستی، محصول و خدماتی که ارائه می دهی مورد نیاز مردم است از نظر قیمت و سرویس دهی هم که کم نگذاشتی پس چرا اینجور شد !

میدانی چرا اینجور شد. هر چند تلخ است ولی باید با صدای بلند بگویم و با قلم منتقدم برایت بنویسم تا حواست به کارت باشد.
از روزی که خواستی روی خط بنویسی. از روزی که فقط داخل خطوط را رنگ کردی. از روزی که دنبال دیگران تو بازار چشم و گوش بسته دویدی و ادای آن ها را در آوردی و از روزی که محصولی تولید کردی شبیه بقیه و از روزی که مثل دیگران فکر کردی، لباس پوشیدی و زندگی کردی کسل‌کننده و حال بهم زن شدی!


مرهم درد تو چیست؟

باید بنفش شوی. چه زیبا “ست گادین” استاد نامی بازاریابی و توسعه فردی؛ خاص بودن و متفاوت بودن را به گاو بنفش تشبیه کرده است. بنفش بودن یعنی مثل هیچکس شدن یعنی بی نظیر و تک بودن، یعنی بین این همه آدم تو بازار عین گاو پیشونی سفید به چشم بیای و دیده شوی. اشتباه متوجه نشوی!  فکر نکن منظورم اینست که نابغه باشی و یا از علم و تخصص خاصی بهره ببری؟


نترس و نگران نباش


اتفاقا نابغه ها از افراد عادی در زمینه بازار و تاثیر گذاری گودن ترند. این گروه پرمدعا و افاده ای فقط یا کارمندان خوبی هستند و یا کارهای عادی را از بقیه بهتر انجام می دهند. نمونه آن نخبگان دانشگاه های درجه اول ایران و جهان هستند که معمولا مدارج بالای علمی را دارند ولی کمترین تاثیر را در تغییر و تحول علوم را دارند.  متاسفانه تاثیر نابغه ها بر تمدن بشر خیلی خیلی کمتر از سیاستمداران، دانشمندان، تاجران خلاق و نترس می باشد.

بنفش بودن 


برای بنفش بودن باید ریسک های جدی بکنید.

فضانوردانی مثل « نیل آرمسترانگ » و « سالی راید» را به دلیل این جسارت داشتن تحسین می‌کنیم (جرات ترک کردن تنها سیاره ای که تا کنون انسان بر آن زیسته است و ریسک رفتن به فضا)

قهرمانانی چون گاندی، نلسون ماندلا و مارتین لوترکینگ را قدر می‌نهیم زیرا چنان اعتقاد محکمی داشتند که زندگی خود را برای اصول اخلاقی‌ای که برایشان ارزشمند بود به خطر انداختند.


شخصیت های بزرگی چون: استیو جابز، بیل گیتس را به دلیل داشتن جسارت ترک تحصیل، پذیرش ریسک‌ ورشکستگی، کار را از گاراژ منزل برای به واقعیت تبدیل کردن رویاهای فناوری شان می ستاییم.


بزرگانی چون : شاهرخ ظهیری، بهروز فروتن، بابک بختیار، رضا سلطانی و برادران محمدی را ارج می نهیم

و به آن ها بخاطر نترسیدن در برابر کاغذ بازی اداری، مسخره شدن توسط اقوام، نترسیدن از ورشکستگی و زندان و از همه مهمتر بنفش شدن در جامعه کسل کننده و یکرنگ ایران افتخار می کنیم.

۳ترفند برای خاص شدن در بازار

چگونه می توان متفاوت و خاص شد. ( بنفش شدن)

الف) از راهی بروید که روندگان آن کم اند:

آیه ای در انجیل هست به این مضمون که: « … از راهی نروید که روندگان آن بسیارند، بلکه از راهی بروید که روندگان آن بسیار کم هستند. »
در بازار شلوغ و آشفته ایران متناسب بودن، تکراری بودن عامل شکست است.

در سال 93 و 94 شهرک صنعتی مهم تهران، قم، اصفهان و شهرکرد را برای تهیه مواد اولیه از نزدیک مشاهده کردم بیشتر سوله‌ها از 3 حالت بیرون نبودند: تعطیل ، نیمه تعطیل و فعال… البته تعطیل شده‌ها و نیمه تعطیل‌ها از فعالین خیلی خیلی بیشتر بودند. در بعضی از این سوله‌ها بالای 5 میلیارد سرمایه رها شده بود فقط گاها 1 یا 2 نگهبان داشتند.

همان تعداد کم فعال هم ناراحت و نگران بودند. جالب اینکه بیشتر این تولید کنندگان شاکی بودند که حمایت نمی شوند. 
تنها برند سوخاری خارجی در بازار ایران، که یک شرکت تایوانی می باشد محصولی دارد که از طعم، رنگ و بسته بندی خاصی برخوردار است و همین برند به تنهایی حدود 25 درصد بازار ایران را بدست آورده است.
برای اینکه خدمات یا محصول خاصی داشته باشید فقط و فقط کافیست مثل بقیه نباشید،

ب) با خودتان رقابت کنید:

در زمانی که مشاور کنکور بودم به دانش آموزان ۳توصیه داشتم و با تمام وجود به این توصیه‌ها ایمان داشتم:


وقتی وارد بازار سنتی شدم دوباره متوجه شدم این ۳توصیه در بازار هم خیلی مهم است و نقش آفرینی می‌کند به ویژه مورد سوم یعنی «رقیب اصلی تو خودت هستی.»

در بازار آنلاین هم این توصیه ها برایم کارساز شد و بدون حضور در کلاس طراحی، مدیریت سایت و فتوشاپ و.. در این مهارت ها توانا شدم.


رقیب اصلی تو، فقط و فقط خودت هستی اگر توانستی با باورها و الگوهای ادراکی درون خودت  مبارزه کنی و آن ها را به چالش بکشی و یا تغییر دهی تحول بزرگی در وجودت ایجاد خواهد شد.


 ولی اگراین الگوهای ادراکی را وحی منزل حساب کردی شک نکن که توسط خودت به زمین خواهی خورد.

ج) اجازه دهید مشتریان از شما انتقاد کنند

تنها راه خاص و برجسته بودن این است که از شما انتقاد کنند و شما هم با رویی باز از این انتقادات استقبال کنید و به آن ها عمل کنید تا انقلابی  واقعی در کسب و کارتان ایجاد شود.


در سال 93 آخرای هفته که کلاس و تدریسم تمام می‌شد شخصا به بازاریابی محصولاتم می‌پرداختم اولش خیلی ترس و شرم داشتم ولی کم کم عادت کردم و جزیی از زندگی ام شد.در آذر همان سال رفتم شیراز و سر از بازار وکیل در آوردم ۳ الی ۴ مشتری خوب پیدا کردم ولی ته دلم به این مشتری‌ها قرص نبود احساس می‌کردم نمی‌توانند زیاد کمکم کنند.

نزدیکی ظهر بود وارد یک عطاری بزرگ شدم ۵ نفری نفری مشغول کار بودند و یک پیرمرد خوش سیما پشت صندلی نشسته بود. رفتم سراغ همان پیرمرد خوش سیما و سلام و علیکی و معرفی خودم و نمونه محصولم را جلو \یشخوانش گذاشتم.  با دقت خودم و محصولم را ورانداز کرد و خیلی قاطع  ولی دوستانه با لهجه شیرین شیرازی گفت:

«ببین عامو محصولو میخرم ولی باید 2 تا کار بوکونی» .

بازاریابی را رها کردم و بطرف اصفهان حرکت کردم. فردا صبح رفتم کارگاه و برای انجام هر ۳ تا کار برنامه‌ریزی کردم.

با جرات باید بگویم که با همین ۳ تکنیک ساده در عرض ۳ماه فروش ما دو برابر شد و این ۳تکنیک ساده ما را به گاو بنفشی عالی تبدیل کرد که براحتی قابل دیدن شدیم.

ابراهیم اسدی؛ مشاور بازاریابی و توسعه‌گر کسب‌وکارهای آنلاین