۵قانون طلایی سواد مالی از جرجکلاسن
چرا نیاز به سواد مالی داریم؟
- آیا داشتن سواد مالی تو این روزهای مشکل و دردسرساز قادر است، ما را از مشکلات مالی نجات دهد؟
- آیا مهارت دانش مالی و مدیریت سرمایه را فقط باید عده خاصی آموزش ببینند، یا نیاز همه افراد جامعه است؟
جرج کلاسن در کتاب 5 قانون طلایی سواد مالی با راهکارهای ساده و جذاب ثروت اندوزی و ورشکستگیت را کنترل و مدیریت میکند.
این روزها به هر جایی رفتوآمد داشته باشید، یکی از موضوعات اساسی که بین دوستان، اقوام و افراد دوربرت احساس نیاز میشود مهارت سواد مالی است.
* اگر موضوع سواد مالی مهم است و از نیازهای اساسی انسان امروزی است چرا مدارس و دانشگاهها و حتی خانوادهها نسبت به آن بی توجهاند. ؟
* چرا متخصصین، سرمایهدارها و کارخانهدارها هم علیرغم شرایط مالی و بیزنس خوب داشتن حال و احوالشان خوش نیست و این روزها وضعیت خوبی ندارند و آه و ناله میکنند.؟
میگی نه، اینطور نیست! کافیه یه نگاهی به دوروبرت بیندازی! اینکه این روزها از دولت تا ملت کاسه گدایی برداشتند وچه کنم چه کنم می کنند!!! و تو کارشون قفل کردند دلیلش مشخصه و الا این مملکت هم متخصص داره و هم پول.
البته براحتی می توانیم مشکلات بالا را گردن دیگران گذاشت و آسمان و ریسمان ببافیم که اگر تحریمها نبود الان مملکت گل و سنبل بود و این همه بیکار ، مریض و ورشکسته نداشتیم ولی در جواب باید گفت: آیا درآمد عظیم فروش نفت در سالهای 86-87 که معادل 780 میلیارد دلار بود دردی از مشکلات را دوا کرد.
براستی دلیل اینهمه مشکل مالی در خانوادهها، دانشگاهها و مراکز تجاری و صنعتی چیست؟
حلقه گم شده این مشکلات در داشتن مهارت سواد مالی است. متاسفانه مدارس، دانشگاهها و خانوادهها بهایی به سواد مالی نمی دهند و گاها حتی در برابرش جبهه هم میگیرند.
-واقعا اگر کارمندان سواد مالی داشتند باز هم نیاز بود 2 شیفت کار کنند.
-اگر دانشگاه شریف با این همه متخصص و نخبه سیستم سواد مالی کاربردی داشت باز هم نیاز به بودجه دولتی داشت.
-اگر معلمان ما 3 الی6 ماه وقت برای آموزش مالی می گذاشتند آیا نباید از چرخش مالی قلمچی، گزینه 2 ، علوی، گاج که بالای 100هزار میلیارد تومان است سهمی داشته باشد.
-در بحران سالهای 91-92 و 97 سرمایه 80 درصد هموطنان آب رفت! واقعا اگر در این زمینه آموزش دیدهبودند باز هم همین اتفاق می افتاد یا برعکس میشد.
بر همین اساس برای آشنایی با سواد مالی و ایجاد انگیزه و هشدار نسبت به بحران آینده قسمتی از کتاب « ثروتمندتری مرد بابل» از جرج کلاسن را بطور مختصر ارائه دادم تا دوستان مطالعه کنند، و دانستههای خود را بطور عملی در زندگی شخصی و جمعی استفاده کنند.
ضمنا نظر و تحلیل شما فوق العاده برایمان ارزشمند است چون می تواند تجربه گرانبهایی برای همه خوانندگان این مطلب باشد .
قوانین طلایی سواد مالی جرجکلاسن
اولین قانون طلایی سواد مالی:
ثروت با خوشحالی و به مقدار روزافزون به فردی روی میآورد که دستکم 10 درصد از درآمد خود را پسانداز کند تا برای آینده خود و خانوادهاش اندوختهای داشته باشد.
بهانه: تو این شرایط چجوری میشه پول پس انداز کرد، با این تورم چیزی تهش نمی مونه، بدون حمایت نمیشه کاری کرد، بدون سرمایه هیچ کاری از من برنمیاد و…
شدنی است کافیه عمل کنیم چون 10 درصد هیچ تاثیری در میزان مصرف و هزینههای روزانه ندارد، باور می کنید من با ورشکستگی و تورم سال های 91 و 92 ده درصد درآمدم را پس انداز و سپس تو بانک مسکن سرمایهگزاری و نهایتا سال 95 یک آپارتمان شیک در سپاهانشهر اصفهان خریدم.
دومین قانون طلایی سواد مالی:
پول با سخت کوشی و اشتیاق برای ارباب عاقلی کار میکند که آن را در راهی سودآور به کار اندازد و آنگاه همچون گلههای دشت رو به ازدیاد می گذارد.
طلا ( سرمایه ) در واقع کارگری پرتلاش است و چنانچه فرصتی پیش آید مشتاق است که بهطور مضاعف افزایش یابد. هرکسی که اندوختهای از طلا( سرمایه) داشته باشد فرصتهای بسیار برایش پیش میآید تا از آن اندوخته به شکل سودآوری استفاده کند و چون چند سالی بگذرد ، عجیب چند برابرمی شود.
سومین قانون طلایی سواد مالی:
طلا ( سرمایه) با حمایت صاحب محتاطی زیاد میشود که آن را با مشورت متخصصان و مشاوران کارآزموده مالی سرمایه گذاری کند. در واقع پول صاحبان محتاط را بیشتر دوست دارد ولی از چنگ افراد بیدقت میگریزد.
کسی که از اشخاص دانا برای سرمایه گذاری راهنمایی میخواهد بزودی می آموزد که نباید گنجینه خود را به خطر اندازد بلکه باید آن را در راههای مطمئن سرمایه گذاری کند تا بطور مداوم بر میزان آن افزوده شود.
چهارمین قانون طلایی سواد مالی:
کسی که صاحب طلا (سرمایه) است و در زمینه سرمایه گذاری مهارت و تجربه کافی ندارد بسیاری از راهها را سودآور میپندارد، اما غالبا آن راهها با خطر زیادی همراهند. اگر اشخاص دانا این راهها را تحلیل کنند نشان خواهند داد که احتمال منفعت آنها بسیار کم است، و بهای بیتجربگی خود را با از دست دادن سرمایهاش میدهد.
پنجمین قانون طلایی سواد مالی:
طلا ( سرمایه) از کسی فرار می کند که به دنبال درآمدهای غیرممکن باشد و یا از روی طمعکاری به دنبال افراد شیاد و حقهباز رود و به تجارت خام و هوسهای واهی خود اعتماد کند و آنرا در راههای غیر معمول سرمایه گذاری کند.
مثل هجوم وحشتناک مردم به بازار بورس، دلار و طلا در شهریور97 تا اردیبهشت 98 که بجز تعداد اندکی بقیه بازنده بازار شدند.
سرمایهگذار واقعی و دانا هرگز اصل سرمایهاش را به خطر نمیاندازد.
طمع و بیسوادی دشمن سرمایه
کافیه نگاهی به راهرو دادگاهها داشته باشید، تا این مدل افراد سرمایه به باد داده را با چشمان خودتان ببینید.
از این مدل آدمای طمعکار و آمادهخور زیاد میبینی که بدجوری تو چنگال شیادان و کلاهبرداران شکار شدهاند ولی این افراد خودشان را گول میزنند، به زمین و زمان بد میبندند ولی مسئولیت اشتباه خود را نمی پذیرند.
کافی بود 1 درصد از سرمایه خود را صرف آموزش یا کمیسیون مشاوره به یک کارشناس مالی خبره و با تجربه میدادند، آنوقت بجای شکایت و سردرگمی در راهروهای دادگاه، سرمایه 2 برابری را با یه قهوه گرم تو هوای پاییزی جشن می گرفتند.
پیشنهاد من به شما:
حتما و لطفا کتاب ثروتمندترین مرد بابل از جرج کلاسن را بخوانید. من در بحران مالی و ورشکستگیام در سال 91 و 92 بیشتر بدهکاریم را با این سبک پرداخت کردم و نتیجهاش آن شد که: اولا همه طلبکاران با رضایت با من برخورد داشتن و دوما زندگیام فلج نشد.
زیرا در این کتاب روشهای ساده و کاربردی را برای پرداخت بدهکاری و همزمان سرمایهگذاری را در قالب داستانهای کاربردی آموزش میدهد.
دیدگاه خود را ثبت کنید
تمایل دارید در گفتگوها شرکت کنید؟در گفتگو ها شرکت کنید.